رفتم سردخونه میگم : بی زحمت جسد پدربزرگمو تحویل بدین.

    میگه : میخوای خاکش کنی؟

    پ نه پ میخوام تا گارانتیش تموم نشده ببرم عوضش کنم

 

 ماشینه تا شیشه جمع شده... یه نفر اون بغل افتاده پارچه سفید روش کشیدن... یارو داره رد میشه... میگه مرده؟ پ نه پ تصادف خستش کرده خوابیده!


 روی نیمکت توی پارک، روزنامه دستمه... اومده میگه... روزنامه میخونی؟ پ نه پ سبزی خریدم نمیدونم لای کدوم صفحه گذاشتم!


 دارم تو کوچه راه میرم یه خانمه با ماشین رفت تو چاله آب پاشید همه صورتم و لباسام خیس شد، وایساده میگه وای خیس شدید ؟ پـَـ نـَـ پـَـ دیدم یه خانم محترمی مثل شما رانندگی یاد گرفته...اینا اشک شوقه!