یه روز سرکلاس ریاضی علم کام نشسته بودیم یکی از دخترا دیر اومده بود جا گیرش نیومد رفت از بیرون صندلی بیاره استاد همینطوری که داشت درس میداد پشت در ایستاده بود؛آغا دختره صندلی به دست در رو باز کرد که بیاد تو استاد پشت در پرس شد بابچه ها داشتیم x و y گاز میزدیم که دختره اومد درستش کنه گفت ببخشید استاد فکر کردم سطل آشغاله؛ دیگه هیچی دیگه ما دفترامونم جویدیمیه استاد داریم نمره های درس ترم پیش رو هنوز وارد نکرده بود . رفتیم درب اتاقش ببینیم کی وارد میکنه دیدیم یه پسره تو اتاقشه داره دعوا میکنه . وقتی اومد بیرون گفتیم داداش چیزی شده ؟
گفت : بابا من ترم 2 یه درس با این استاد داشتم . الان لیسانسم رو گرفتم هنوز این اقا نمره اون درس رو وارد نکرده !
هیچی دیگه پشیمون شدیم و رفتیم بوفه یه چای زدیم . انشالله بعد از به دنیا اومدن پسر دومم میام ببینیم چند شده نمرم :-)
شمع شدی ، شعله شدی ، سوختی/خاک تو سرت بعد ۸ ترم ، هیچی نیاموختی/دست از طلب ندارم ، تا جان من برآید/یا تن رسد به مدرک، یا جان ز تن درآید
بقیه در ادامه مطلب...